درد بزرگی که همیشه داشتم دردِ اتفاقهایی بوده که از دسترس من خارجند. یک جایی سیل میاد، یک جای دیگه زله، یک نفر کشته میشه و یکی دیگه خودکشی میکنه، یکی روی تخت بیمارستان درد میکشه و یکی دیگه از سرطان میمیره. جایی فساد میشه و جای دیگه ی، جایی به کسی ظلم میشه.
سیر ناتمام دردهایی که از من دورند ولی بر سرِ من هوار میشوند که باید چه کاری کنم تا جلوی این بدبختیها را بگیرم؟ چه کار باید کرد؟ اصلا چه کاری میشود کرد؟ گاهی فکر میکنم آدم باید دور خودش سیمِ خارداری بکشد و خودش را در یک سانسور بزرگ خبری بگذارد و در انزوا جان دهد.
ما باید همه معصومانه زندگی کنیم، کاری که یک معصوم میکند را انجام دهیم، یعنی حداکثر سعیمان را بکنیم. اگر چه مثل امام حسن عسگری(ع) دائما در زندان باشیم اما در همان زندان هم دست از وظیفهمان نکشیم، این طوری حداقل غصۀ این را نداریم که ما حداکثر تلاشمان را نکردیم.
مرحوم صفائی میگوید سعی مهم است نه مقدار عمل و سعی یعنی نسبتِ عملهایمان به امکاناتمان.
درباره این سایت