بعد از گذشتِ روزهای غبار آلود و هفته‌های سردرگمی و سال‌های تکراری و سوالاتم از افراد که الآن وظیفه چیست هدفم را پیدا کردم: **** *** ******

به علت حدیثِ امام معصوم که "کار خود را قبل از استحکامش بیان نکنید چون باعث خراب شدنش می‌شود" هدف مذکور به دلیل دیوار دفاعیِ ستاره‌ها قابل دیدن نیست.

اشتباهی که در مرحلۀ شک کردم، کاهلی در تعبّد بود و این تجربۀ من است که اگر می‌خواهید در وادیِ شک قدم بگذارید تقیّد را رها نکنید.

قدم‌هایی که برای رسیدن به این تکامل  برداشتم عبارتند از:

1- فروشِ گوشی هوشمند و خرید گوشیِ ساده نوکیا

2- حذف بازیِ چند سالۀ کامپیوتری 

3- ممنوعیت فیلم دیدن و داستان و رمان خواندن

4- اهمیت به نماز

5- متعهّد شدن و رها شدن از خودبینی

6- علاقۀ به درد و سختی

7- جدیّت و رهایی از فضای تخیلی و دنیای غیر واقعی و شنا کردن در دریای واقع گرایی

8- مشخص کردن محورهای برنامۀ زندگی: تحصیل، تهذیب، ورزش، کار اقتصادی و تبلیغ

9- خوش اخلاقی و دست برداشتن از تنفّر ورزیدن به مردم، مخلوقات و .

دنبال کنندگان وبلاگ شاید با این کلید واژه‌ها آشنا باشند و این کلمات را در لا به لای پست‌های گذشته دیده باشند.

اول که وبلاگ را زدم با عقلانیت شروع کردم و در سکوت با عکسی که دربارۀ تفکر بود و بدون این که معرفی کنم طلبه هستم شروع به نوشتن کردم.

من جوهری بودم که روی کاغذها پخش می‌شدم و شما در حالی که نمیدانستید که موضوع من هستم چشمانتان را روی کلمات حرکت می‌دادید

حالا این جا و در این نقطه از سیری که به سمتِ خود داشتم بیرون آمدم

و قرار است سالی شروع شود که با تمامِ سال‌های دیگر عمرم متفاوت باشد

به جای این که یک سال را شبیهِ 20 سال قبل دوباره تکرار کنم کنم، سال بعد، سال دوم زندگی‌ام را شروع خواهم کرد

و خوشحالم که سرطانِ شکّ متوقف شده و یقین اولین آجرهای سبز رنگ خود را در پایین‌ترین بنای آرمان‌ها قرار داده

آپارتمان بالا می‌رود تا از ابرها بگذرد و.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها