چقدر مسخره، اگر 20 سال پیش بود جای کارِ بی هیجان شیفت و دیلیت کردن فیلم ها و موزیک ها میشد رفت آتیشی درست کرد، نوار کاست‌ها و نوارهای ویدئویی را دونه دونه خرد کرد و در آتش ریخت، بعد هم کتاب‌ها را دونه دونه از قفسه در آورد و.

اما الآن چی، تصمیم گرفتن‌ها آن طور نمودِ خودشان را نشان نمی‌دهد. دو تا دکمه زدن و دیدن چند تا تصویر که هیجانی ندارد. 

حتی جنگ هم، الآن جنگِ شل و وارفته‌ای است. قبلا اکشن بود و دست و پایی کنده میشد و خونی میپاشید و تانکی از روی بدنی رد میشد، اما الآن شهدای جنگ نرم، عده‌ای جوان هستند که عقایدشان را می‌بازند و یک فکرِ غلطی پیدا میکنند، فوقش نمودش به شکلِ خریدن سگی و کشیدن ماری جوانایی باشد.

راستی به قول احمد عزیزی، من اهل ماری جوانا نیستم، من طرفدار نهضت تنباکوی میرزای شیرازی ام.

داشتم در این وضعیتِ بی تلویزیونی، برنامه‌های شبکۀ چهار را مرور میکردم، این طرف استاد ابراهیمی دینانی، یه طوری خشن طور با مجری برنامه مستر لاریجانی که اون هم استاد دانشگاه است گفت و گو میکرد که ریزش مو گرفته بودم. بگو، جواب بده، دائما داشت ازش سوال میپرسید، بگو نقطه متناهی است یا نامتناهی؟ - متناهی است و من در حال دیدن این‌ها میگفت چرا نقطه نامتناهیست؟

این طرف در برنامۀ دیگری وحید جلیلی از سینما میگفت که واقعا سخنانِ خواب آوری بود، سعید مستغاثی هم طرفِ دیگری با نقیب پور دعوا گرفته بودند و انگار استدلال درست و درمانی در این وسط جریان نداشت. خیرِ سرشان میخواستند دربارۀ جشنوارۀ فجر و فیلم‌هایش حرف بزنند.

مستغاثی انگار کُپیه ممد موتوپیاست شاید هم فراستی شبیهِ این دوتاست. در کل، آدمِ همیشه مخالفیست. بزرگان با مخالفت شروع کرده‌اند.

مستغاثی، فیلم "دیدن این فیلم جرم است" را یک مسئلۀ شخصی میدانست، ولی تهیه کننده ای که ما از نزدیک دیدیمش میگفت این طور نیست و من معتقدم سکانس‌های خود فیلم چیز دیگری می‌گفتند

یادِ مطهری بخیر، جامعیتی که او داشت هیچ کس نداشت، فقیهِ فیلسوفِ متکلّم بود. ولی ماها فوقش یک نیمچه فقیهی هستیم، یعنی آن جامعیّت مرده و خبری ازش نیست.

میدانم این همه اسامیِ آشنا و ناآشنا اذیت می‌کند و تو ذوق می‌زند، فقط حرفِ پست یک چیز است:

این مشاهدات به من کمک می‌کند که دوست دارم شبیهِ چه قشری باشم؟ ادیب؟ فیلسوف؟ سینماگر؟

حقیقتا شبیهِ هیچ کدام، یکی شان غرب زدگی‌اش مشهود است و دیگری تک بعدی بودنش بد است، یکی حتی بلد نیست موهایش را شانه کند :/

اگر شهید مطهری ادیب و داستان نویس باشد، کمی هم زبانِ انگلیسی بداند، ترکیبش کنیم با شریعتی یا جلال، یا بیاوریم و با شهید بهشتی جمعش ببندیم، شخصیتی که دستگاهِ تخیل به من می‌دهد، من همان را می‌خواهم.

ترکیبِ هنر، تجربه و عقل+ تقوا و عرفان و اخلاق= آن چه میخواهم

شما دوست دارید ترکیبِ چه کسانی باشید؟

باشد، آره، میدانم دوست دارید ترکیبِ خودتان باشید و غیر خودتان شخصِ دیگری نباشید. اصلا شما زورو، صفحه رو ببند برو :|


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها