پیش نوشت: مغز زنگ زدۀ ما، تمام مشکلش از جسم بود، چند تیغ، پشت کمر و مکشی پشت سرش که مجموعش نام حجامت عام» دارد، حالم را خیلی بهتر کرد(مگر اصلا حالت بد بود؟)
امام خمینی و بچههای انقلاب کاری کردند که تمام نگاهها به آسمان برگردد و همه برای آوردن خورشید پشت ابر به وسط آسمان و تمام کردن انتظار هزار سال حضرت ولی عصر، شاه را کنار بزنند و جلوی قدرتهای مطرح جهان قدرت سومی شدند با آن که هیچ چیز نداشتند.
امام، پیامبر گونه نامه نوشت و آنها را به دین دعوت کرد و بعد در جنگ هشت ساله، نقطۀ عطف همکاری غرب و شرق برای ساقط کردن انقلاب اسلامی ایستاد و شکست نخورد.
اما حالا نگاه اکثر جامعه از آسمان به زمین و حتی زیر زمین افتاده، شدهایم یک جامعۀ زیرزمینی که بالاترین آمار لایو اینستاگرامیاش خوانندۀ زیرزمینیِ نقاشی شده و مذهب مورد علاقهاش یک سید خلع لباس شدۀ بیسواد است.
یک دین گوگولی ساخته شده تا فقط جای خودش، شاید کمتر از یک موسیقی لایت، به انسان آرامش بدهد، همان چیزی که تعبیر به دین حداقلی میشود، دینی که قرار بود تمامِ انسان شود، سکولار شد و یک گوشه نشست روی صندلی راحتی و به خاطر ضعف آدمهایی که انقلاب و دین را کمرنگ کردند و بردند در موسسات بیفایدۀ خسته پول ساز و فاصله گرفتند از اکثریت.
یک نگاه صفر و صدی، شاید یک نگاه بیست هشتادی، درصدش معلوم نیست، هر چه هست واقعیتی است که در جامعه اتفاق افتاده و وقتی فرمان آتش به اختیار به معنای قیام کردم مثنا و فرادا اعلام میشود، یعنی ببین که چه قدر وضع خراب است و چه قدر کشور از دست ما در رفته و اصلا مال ما نیست که امیدمان به همین چند مجاهد جان بر کف است که هر کس میتواند به قدر توانش بجنگد و کار کند و زور بزند و چنگ بزند و حفظ کند میراث آسمان را و نگاهی که داشتیم.
وقتی وزارت ارشاد و سینمایش باندی است، وقتی وزارت اطلاعاتش دست یک شخص غیر متخصص است و وقتی وزارت ارتباطاتش دست قناری رنگ کنِ تیر است وضع بهتر از این نمیشود.
شیپور جنگ سالهاست که نواخته شده، نامردها سالهاست که شناخته شدهاند و چمرانها پر وا کردهاند و ما کرمهای خاکی ماندهایم و در نفسانیت خودمان میلولیم.
درباره این سایت