این که باز آمده بود به خوابم و گفت ما هم پای سفرۀ مولا نشستیم و بعد گفت کارها بخشی‌اش به توفیق خدا نیاز دارد و بخشی تلاش خودم است و این که از خواب پریدم و رو به قبله نشستم همه واقعیت داشت. حقیقتش کمی نیاز به مرخصیِ انسانی دارم. من هنوز به سیر حق نرسیده آمده‌ام پیش خلق، این که روزی ده بار چک کنم برای نظرات وبلاگ آزارم می‌دهد. من تمام شبکه‌های اجتماعی‌ام را حذف کرده‌ام، تمام انسان‌های واقعی را هم کم و بیش حذف کرده‌ام، به طور وسواس گونه‌ای درگیر روابط انسانی هستم. فقط مانده یک تشکیلات فسقلی ایتا که یک پستش را این جا می‌بینید و یک وبلاگ. از این دو تا هم رها شوم، خالصانه تمام وقتم می‌ماند برای هدفی که در سر دارم. از عوامل اصلی آسیب زدن به نوشته مخاطب است، اگر متنی که می‌نویسم پیش خودم در یک دفتر باشد چند خوبی دارد: 1- دلهره و ترسی نسبت به بازخورد آن وجود ندارد 2- نیازی به چک کردن برای نظرات جدید و  تعداد لایک نیست 3- دلهره نسبت به حذف شدنش در فضای مجازی به خاطر سرویس دهندۀ ایرانی نیست 4-باعث حواس پرتی در هنگام فعالیت‌ها نمی‌شود و تمرکز بیشتری می‌دهد. 5- صرفه جویی در وقت برای پاسخ دادن به نظرات

اما با تمام این حرف‌ها، من فقط برای خودم نیستم و شاید بتوانم حداقل در 5 نفر تأثیر بگذارم و رشدشان بدهم و با تجربیاتی که دارم آن‌ها را چند سال جلو بیندازم، یعنی جلوتر از خودم.

دیگر وبلاگ برایم اهمیت ندارد، دنبال یک تشکیلات از بچه هایی هستم که در وبلاگ پیدا کرده‌ام. چند تا از بچه‌های خوب و همراه وبلاگ جمع شویم، بخوانیم، بنویسیم، برای استعدادمان کار کنیم و به انقلاب خدمت کنیم، به تکنیک‌ها مجهز شویم و بعد حاصل کار را تقدیم ولی عصر کنیم.

برای این رفقا دعوت نامه می‌فرستم تا کار را شروع کنیم

اگر هم که نخواستند، وظیفه‌ای بر گردن من نیست.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها