این سه، مطالبی است که در نشریۀ هفتگیمان نوشتم، اگر مشکلی دارد به نخوابیدنِ آن شبم و گیج بودنم ببخشایید:
هیچ چیز تصادفی نیست»
در اتاقم نشسته بودم که یکی از بچههایِ پی گیرِ نشریه زنگ زد:
-سلام آقای علوی، چی شد سوژهها رو نفرستادید؟
- فکر کنم این هفته نمیشه که نشریه بزنیم.
- عه چرا؟
- چون اینترنت قطعه و به هیچ مطبوعاتی دسترسی ندارم، بقیه بچههام هیچ کدوم وقتی اینترنت نباشه نمیتونند کاری کنند.
- نه بابا، اینترنت وصله، من الآن خودم دیجی کالا بودم، سایتهای دیگهم رفتم.
- خلاصه که حالا اینترنت ما قطعه، کاریش هم نمیشه کرد.
- ولی بچهها میتونند بنویسند.
- پس انگار باید این هفته نشریه بدون سرمقاله باشه. :)
گوشی را قطع کردم. نا امیدانه پوشۀ کلبۀ کرامت را باز کردم و یکی از جلسات آقای حسن عباسی را پخش کردم، سرعتش را گذاشتم روی 1.5 برابر و گوش کردم تا این که دستی از آسمان رسید و رزقش را مستقیم چسباند روی کاغذ خالیِ ما! جلسۀ 149 کلبۀ کرامت حدود 11 سال پیش در 30 آبان سال 87 برگزار شُد، اما استاد حسن عباسی در قاب تصویر ایستاد جلوی ما و در این وضعیت قحطی اینترنت، تحلیلی از وضع موجود ارائه داد.
این متن از حدود دقیقۀ 27 نوشته شده است: خُب، چه اتفاقی این جا افتاده؟ ما در دو حوزه الآن دچار مشکل هستیم، یکی اولا در حوزۀ خودِ طراحی، در حوزهای که اصلا چیست» را باید تولید و ارائه کنیم، مشکل دوم در این است که این چیست را چگونه» به مردم برسانیم؟ حالا اگر در زمان افلاطون بود و افلاطون میخواست [امروز طرحی را ارائه کند] ، شما میدانید که اولین استراتژیست در غرب افلاطون است، چون در اولِ کتابهای استراتژیکشان می نویسند جمهور افلاطون یک طرح استراتژیک است، پس افلاطون اولین استراتژیست از دید اینها است. اگر امروز افلاطون بود و میخواست[طرحش را ] بگوید. او چه کار میکرد؟ اولا طرحش را طور دیگری ارائه میکرد ثانیا نمیآمد یک دفعه چراغ خاموش طرحش را در جامعه اجرا کند، مثلا فرض کنید در جامعه قرار است سوخت بنزین را بیاییم کارتی کنیم، یک دفعه اعلام میکنیم که از 9 شب امشب قضایا این طوری است. بعد آن وقت رئیس پلیس میآید و بهش میگویند چرا نتوانستی جلوی این قضایا را بگیری و مردم بعضی پمپ بنزینها را آتش زدند؟ میگوید خودِ من از تلویزیون شنیدم! خُب این شیوهای که مثلا یک دولتی انتخاب میکند که در همه چیز چراغ خاموش جلو بیاید، [و اصلا] هیچ افکار عمومی را توجیه نمیکند، نخبگان جامعه را جمع نمیکند که توجیهشان کند، ]در چنین شرایطی [رئیس پلیس مملکت میآید در تلویزیون که فلانی یک آماده باشِ 30 درصدی 50 درصدی به پلیسهایت بده که قرار است از امشب برای این که مردم بنزین را نبرند در حوض خانهشان ذخیره کنند که خطرناک باشد و خانهشان آتش بگیرد، ما نظرمان خیر است و میخواهیم این اتفاق نیفتد. حداقل تو آماده باش، مثلا وزیر اطلاعات شما آماده باش، نیروی مقاومت بسیج آماده باشید که مردم نریزند و پمپ بنزینها را آتش بزنند. بعد رئیس پلیس ممکلت بیاید در تلوزیون و ازش بپرسند که چرا نتوانستی جلوی آتش زدن چند پمپ بنزین را بگیری؟ چرا نتوانستی جلوی غارت کردن چند فروشگاه شهروند را بگیری؟ میگوید من خودم ساعت 9 شب از تلویزیون شنیدم. این چراغ خاموش رفتن نتیجۀ عادی و طبیعیاش این است که یک دولتی خیلی دارد میدود و زحمت میکشد اما به چشم مردم نمیآید، چون مردم توجیه نیستند.تشخیص و تصمیم به وقت خواص در وقت مقتضی اسلام را نجات داده و مسیر تاریخ را هم عوض کرده است. این اساس طرح ریزی استراتژیک در جامعۀ ماست، هر گاه ما در طرح استراتژیکمان به جای مردم اقدام کردیم، بر میگردد در صورت خودمان حتی اگر نظر خیر داشته باشیم، عین کاری که دولت فعلی میکند، دولت فعلی نظرش خیر است اما به جای مردم اقدام میکند، مشارکت مردم را نمیخواهد، خودش میخواهد اندازۀ 70 میلیون نفر بدود. این معنایش کابین 70 میلیون نفری نیست، کابین 70 میلیون نفری عین 70 میلیون نفر خودشان مشارکت میکنند، اما مردم در جریان طرحهایی که به نفعشان هست نیستند، مردم که هیچی نخبگان جامعه هم نمیدانند.»
در چنین شرایطی سوالاتی برایم پیش میآید:
1- آیا مسئولین دولتی خبر نداشتند که اعلام خبر گرانی بنزین چه تأثیری روی مردم خواهد داشت؟
2- اگر خبر داشتند، کما این که در گذشته هم تجربۀ چنین حوادثی داشتهایم، چرا یک شَبه، هزینۀ بنزین با رشد 3 برابری مثل شوکری که به صورت مردم میخورد، اعلام میشود؟
3- اگر خبر نداشتند آیا معنایی جز ناتوانی در مدیریت آنها دارد؟و اگر خبر داشتند آیا خدایی ناکرده غرض و مرضی در کار بوده است؟
در هر صورت تمام افرادی که در این بی مدیریتی دست داشتهاند، در خونِ کشته شدگان این اغتشاشات شریکند. برگردیم به تیتر: هیچ چیز تصادفی نیست» همان طور که مواجه شدن با این سخنرانی استاد حسن عباسی تصادفی نبود، رفتارهای مسئولین نیز اصلا تصادفی نیست، اگر این سرمقاله را قبول ندارید، امیدوارم همین روزها، محمد علی نجفی شما را پیدا کند و تصادفا به قتل غیر عمد برساند!
تحلیل نکردن شما مایۀ دلگرمی ماست»
راه دوری نرویم، خیلی از بچههای به ظاهر حزب اللهی آمدند و گفتند که حضرت آقا از گرانی حمایت کرده است! برویم و ما هم بیرون بریزیم و اصلا اغتشاشات را به دست بگیریم!
در این میان مهم است که در پیامی که حضرت آقا در درس خارجشان دادند دقت کنیم تا به کج فهمی نیفتیم. دولت فعلی که تمرکزش روی مذاکره بود و در این راه شکست خورد و هنوز یادمان نرفته مردم ایران که آقای رئیس جمهور که تکه میانداخت شما کاسبان تحریم هستید و اصلا مذاکره نمیدانید چیست! این روزها تمام توانش را به کار بسته که دست به خودکشیِ دولتی بزند و حضرت آقا را مجبور کند که به اقدامی فرا قانونی دست بزند، اما رهبری با تمام توان ایستاده تا دولت را نگه دارد.
دولت با این کارش میخواهد جریان ی خودش را خلاص کند و توپ را در زمین رهبری بیندازد، اما رهبری سعی میکند در چارچوب قانونی بماند.
حضرت آقا نگفت این مردم اراذل و اوباش هستند، گفت آن کسی که دلش برای کشورش میسوزد دست به تخریب و آتش زدن نمیزند و این کار اشرار است، شمای خواننده خودت را بگذار جای معترضان، آیا وجدانت اجازه میدهد به بهانۀ اعتراض، پمپ بنزین آتش بزنی و بانک بسوزانی و فروشگاه جانبو و رفاه را غارت کُنی؟
حضرت آقا نگفت من از گرانی حمایت میکنم، گفت من از تصمیم سران سه قوه حمایت میکنم و این یعنی حمایت از رأی مردم، سران قوه که اکثریتشان منتخب همین مردم هستند، مجلس و دولتی که خود این مردم اسمشان را در صندوق انداختند.
حضرت آقا گفت من کارشناس نیستم اما از نظر کارشناسی حمایت میکنم. مثلا یکی همین نظر کارشناسی که در ستون پایین نوشتهایم. نفس این عمل از نظر اقتصادی درست است اما روش انجام طرح به قطع و یقین غلط بوده است.
اگر هنوز هم به رهبری این سید شک دارید نگاهی به کتاب 40 تدبیر یا تدبیرهای رهبری بیندازید. به بعضیها هم باید گفت بزرگوار میشود شما مسلمون نباشی، میشود ولایی نباشی، میشود اصلا نباشی؟!
درباره این سایت