اگر در جهان فقط مسلمانان بمانند و آمریکا و اسرائیل هم به گور بروند، باز خودشان، خود را منقرض خواهند کرد. تفکیکی با فلسفی، ضد عرفان با عرفانی و شیعه با سنی سرِ دعوا دارد. حتی شاگردان باب که فرقه‌های انحرافی بودند، دو گروه بهائیان و ازلی‌ها هم با هم می‌جنگیدند. شیخیه(شیعیان افراطی) با وهابیان(سنیان افراطی) یک دیگر را تکه پاره می‌کردند.

الآن هم حزب‌اللهی‌ها، این ترمیناتورهای إلهی گیس و گیس کشی راه انداخته‌اند. از آینده و گذشته آمده‌اند برای تخریب و نابودی هر چه هست و نیست.

معمم به کت و شلواری می‌گوید تو چرا رفتی روی منبر؟ آن جا فقط برای من است، این مدیوم(ابزار واسطۀ رسانه‌ای) فقط مدیوم ما است!

تو أخباری هستی و تو فلسفی.

تو فقیهی و تو افراطی.

تو جدا افتاده از تی و تو بی حیایی.

و تو.

نمی‌شود یک لحظه دست از کشیدنِ مویِ هم قبله‌ای‌هایمان بکشیم و با دشمنِ صراطمان بجنگیم؟

من کاری ندارم که کدام اسلامِ کامل است و کدام ناقص، کدام صحیح است و کدام غلط، نمی‌شود قبل از این که خودمان را تجزیه کنیم به کارهای مهم‌تری بپردازیم؟

کارِ مهم‌تر چیست؟ ساخت تمدن اسلامی، تحول علوم انسانی، ارتقاء فرهنگ و اخلاق در جامعه، بهبود وضعیت اقتصادی و همین‌هایی که خودتان بهتر می‌دانید. به حدی از دستِ این جماعت عصبانی هستم که زمانِ نوشتن انگشتانم می‌لرزد.

اصلا ما وحدت شیعه و سنی نخواستیم، اصلا ما نگفتیم اصولی‌ها با أخباری‌ها رفیق شوند، اصلا بزنید هر چه تفکیکی هست را خار و ذلیل کنید ولی بدمصب‌ها چرا این حزب‌اللهی‌ها، طرفداران ولایت، با پروفایل‌های حضرت آقا و عمامه‌های سیاه و سفید، این‌ها چه مرگ‌شان است که رگبار گرفته‌اند دست‌شان و هر کدام به طور جزیره‌ای عقل کلّ جهان را تشکیل می‌دهند.

اصلا شما آتنا، إلهۀ خردِ یونان.

می‌دانید مشکلِ ما چیست؟ مشکلِ این است که ما اصلا مسلمان نیستیم، آموزه‌هایی التقاطی از دین را گرفته‌ایم و برای خود ساخته‌ایم، یک قشری که اصلا مذهبی نیستند را مذهبی می‌نامیم.

آیا غیر از این است که وقتی می‌گوییم مذهبی» شما یادِ یک عده آدم‌هایی می‌افتید ریشو، کم حرف، عبوس، خشک هستند که فقط حساس روی مسائلی چون حجاب، ریش و کراواتند؟ وقتی موزیکی پخش می‌شود عکس العمل تهاجمی دارد و وقتی خانمی می‌بیند روزۀ صمت می‌گیرد و وقتی بدحجابی از جلویش می‌گذرد سرش موازی با سنگفرش خیابان می‌شود.

یکی از توجیه‌هایی که برای سرقتِ خلافت امام علی(ع) می‌آوردند این بود که علی(ع) زیاد شوخی می‌کند و کسی برای خلافت خوب است که عبوس باشد.

اگر حضرت زهرا(س) خطبۀ فدکیه را در مسجد فریاد زد  و زینب(س) در مجلس یزید کاری کرد که ابّهت یزید(لعنت الله علیه) فرو ریخت، با کنج نشینی و گوشه نشینی نبود.

اگر وقتی که امام هادی(ع) به مجلس شراب خواری متوکل دعوت شد، قرار بود مثل بسیاری از به اصطلاح بسیجی‌های انقلابی‌ داغ کند و بزند بساط شیشه‌های مشروب‌ها را بشکند که شاید همان جا به شهادت می‌رسید. اما از مرگ گفت و پس از این که متوکل بمیرد چطور کرم‌ها بدنش را فرا می‌گیرند و این طور شد که مجلس شراب را شبیه یک مجلس روضه متحوّل کرد.

نویسنده‌ای که این کلمات را می‌نگارد، هیچ ادعایی ندارد، من خودم سراسر مشکل و بی تقوایی‌ام. فقط در حدّ فهمِ خودم می‌دانم که بسیاری از رفتارهای ما احمقانه و حاصل التقاط‌های چندین ساله است که به اسم مذهبی، دینی و اسلامی سر بلند کرده است.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها