صرفا جهت نرمش قلم

یخِ قلم را با سوزش اشکت بشکن

پتک غم را که در قلبت فرو رفته بیرون بیاور

از آن خون می‌چکد

اشکالی ندارد

قلم را روی میز بگذار

بکوب

پتک داغ و قلم سرد و خونِ عاشق

میشود یک قلم خونی و سرد

که جوهری داغ خواهد داشت

کاغذها را بیاور و آتش بزن

این قلم جز بر سینه چیزی حک نخواهد کرد

کاغذ طاقت تحمل این همه درد را ندارد

آب می‌گردد و روان می‌شود

جهنمی به پا می‌کند که کسی را یارای مقابله با آن نیست

سوزشِ غمِ جوهر را به سینه بخر و در آن جا دفنش کن.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها