ماده‌ای که ما باشیم دارای دو صفت مکان و زمانیم و در یک زمان فقط می‌توانیم در یک مکان باشیم؛ برعکس جناب خدا که نه زمان دارد و نه مکان؛ به همین جهت ما در زندگی محدودیت‌هایی داریم و در هر زمان باید انتخاب‌های خودمان را دقیق انجام دهیم.

شاید دوستان دانشگاهی مشکلاتی که ما داریم را نداشته باشند و انتخاب‌هایشان را زمانِ انتخاب رشته کرده‌اند ولی حوزه این طور نیست. بعد از چندین سال کاوش در حوزه برای پیدا کردن اسلام به نتیجه‌ای نرسیده و در گرداب اتلاف زمانی افتاده‌ایم که آن سرش ناپیدا!

بعد از 6 سال تازه باید تصمیم بگیریم که چه کاره شویم! قاضی، وکیل، پاسدار، مُبَلِّغ، محقق، ژورنالیست یا نگهبان و دست فروش یا مشاور املاک :/. 4 سالی که با آن در دانشگاه لیسانس می‌گیرند ما با 6 سالش به داشتن مدرک فوق دیپلم مفتخر می‌شویم!

بیخیال حوزه بهترین جا برای کسانی است که می‌خواهند تا آخر عمر شریف در بین کتاب‌ها دست و پا بزنند. باز هم باید بپرسیم علم بهتر است یا ثروت؟ علمی خوب است که منجر به ثروت شود یا که ثروتی که منجر به علم شود؟

ملاصدرا از آن دست بزرگانی است که ثروتش منجر به علمش شد! یعنی مثل ابن سینا دغدغۀ مالی نداشت و نشست مثل بچه آدم رساله‌های فلسفی‌اش را نوشت. حالا بیا وضعیت دانشجوهای فلسفه را ببین که آیندۀ شغلی‌شان چیست. بدونِ امنیت مالی، علم هم در امنیت نخواهد ماند، بنده خدا علامۀ طباطبایی 10 سال درس را رها کرد تا در تبریز سرِ زمین‌های زراعی آباء و اجدادی‌اش کار کند.

ما ماده‌ایم، طول و أرض و ارتفاع داریم، أرضی داریم که قرار بود مسخّرش کنیم ولی حالا این زمین و انسان‌های زمینی‌اش هستند که ما را مسخّر خود کرده‌اند، ما تسخیر محیط‌ اطرافمان شده‌ایم.

طلبه وقتی در فشار مالی قرار گرفت، شاید خدا را خدایی نکرده بیاورد و محصور در پاکتِ پول بعد مجلس کند، شاید چون مجبور است، کم کم که مزه داد می‌شود! یک ِ پولکی

من هم مستثنا نبوده‌ام و به شکل خودم به انحراف افتاده‌ام، من با خودم قرار گذاشته بودم نرم‌افزار بومی‌سازی شدۀ روانشناسی و فلسفۀ هنر را تولید کنم اما حالا چون بحران مالی هم در کفِ مغزم با خرش جولان می‌دهد فکر می‌کنم کمی به سطح بیایم و مشغول نقد فیلم و بازی شوم.

لازم است بگویم کسی فکر همین مرحلۀ نازلۀ کار هم نیست چه برسد آن بخش نرم افزار و بومی سازی علوم. شما فکرش را بکن در سری بازی‌های  call of duty داستان‌های تخیلی را واقعی جلوه می‌دهند و جنگی که اتفاق نیافتاده را به نمایش می‌گذارند، یک شخصیت محبوبِ غیر واقعی به نام اتزیو را در سری بازی‌های assassins برایش تاریخ می‌سازند از بچگی تا مرگ.

ولی ما یک بازی دربارۀ یکی از شهدا نداریم، آن هم با چه منابع ارزشمندی که موجود است، فکر کن شهید ابراهیم هادی از بچگی تا بزرگسالی و شهادت را به شکل یک بازی در بیاوریم یا شهید حججی یا. فعلا ابرقهرمان‌های بچه‌های ما مرد آهنی و کاپیتان آمریکایی و سوپرمن هستند.

نه آقا جان این فیلمنامه فروش نداره، باید جنسیّت‌اش رو یکم بیشتر کنی تا بفروشه، الآن تگزاس و هزارپا و آینه بغل میفروشه! حرفم که بزنی میگن آقا جلوی خندۀ مردمو نگیر، مردم هزار تا درد و مشکل اقتصادی دارند، اختلاس، ی، 40 ساله شما ها.

ببخشید درستش 41 ساله‌، بعدشم کی گفته اگر فقیر شدی حتما باید بیشعوری فرهنگی اون هم از نوع جنسی‌اش رو تقویت کنی.

خب دیگه ننویسم تا اینجاشم خوندید خیلی طاقت آوُردید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها